کد مطلب:153851 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

حسین با ابن عمر
عبدالله بن عمر یكی از كسانی بود كه با حسین (ع) ملاقات كرد و پیشنهاداتی ارائه داد، عبدالله بخدمت پسر پیغمبر رسید و اظهار داشت: یا اباعبدالله خدا ترا مورد لطف و رحمت خود قرار دهد، شما دشمنی بنی امیه را با خاندانتان می دانید، بالاخره مردم یزید را حاكم قرار داده اند و من می ترسم كه مردم بخاطر زر و زیور به او تمایل پیدا كنند و ترا بكشند و در هواداری تو جمعیت زیادی كشته می شوند.

كه من از رسول خدا شنیدم كه می فرمود: حسین مقتول و لئن قتلوه و خذلوه و لن ینصروه لیخذ لهم الله الی یوم القیامة. «حسین كشته می شود و اگر او را بكشند و یاریش نكنند خداوند آن جمعیت را تا قیامت خوار می سازد».

من صلاح می دانم كه شما هم مانند مردم عمل كنید و مسائل را تحمل نمائید چنانكه زمان معاویه تحمل می كردید امید است كه خدا فرجی برساند.

حسین: عجبا یعنی من با یزید بیعت كنم و با او صلح نمایم با آن گفتاری كه پیامبر


درباره او و پدرش گفته است!!

ابن عمر: بالاخره از این تصمیم و رفتن به كوفه منصرف گردید و به مدینه بروید و اگر بیعت نمی كنید از مردم كناره بگیرید و سوژه ای به دست خاندان بنی امیه ندهید كه می دانید آن ها هر چه بتوانند می كنند، امید است كه یزید زندگی زیادی نداشته باشد.

حسین: اف بر این سخن كه چه زشت است، آیا فكر می كنی من اشتباه می كنم؟ اگر اشتباه می كنم مرا متوجه اشتباهم كن كه خاضعانه خواهم پذیرفت.

ابن عمر: نه به خدا قسم، خدا هرگز پسر دختر پیامبرش را به اشتباه نمی اندازد كه شما در پاكی و اصالت و نجابت خانوادگی با یزید برابر نیستید اما می ترسم این چهره زیبا در برابر شمشیر قرار گیرد و از مردم حركتهائی را مشاهده كنی كه دوست نداری، با ما به مدینه برگرد اگر نخواستی بیعت كنی در خانه ات بنشین و هرگز بیعت مكن.

امام - پسر عمر چنین نیست كه تو فكر می كنی این ها دست از من نمی كشند تا به اجبار از من بیعت نگیرند، و اگر بیعت نكنم مرا خواهند كشت.

مگر نمی دانی كه پستی دنیا است كه سر یحیی بن زكریا را برای ستمكاری از ستمكاران بنی اسرائیل هدیه می برند، در حالی كه سر بریده یحیی سخن می گفت و بر آنها اتمام حجت می نمود.

آیا نشنیده ای كه بنی اسرائیل در فاصله طلوع صبح و آفتاب هفتاد نفر از پیامبران را كشتند و سپس در مغازه هاشان به خرید و فروش پرداختند مثل اینكه هیچ كاری نكرده اند، و خدا هم به آنها مهلت داد تا در موعد مقرر آنان را به كیفر خود رسانید. [1] .

نگارنده: حسین علیه السلام در گفتگوی با عبدالله بن عمر نتیجه سكوت را كامل و روشن بیان فرمود كه اگر قیام نكند و با عزت به شهادت نرسد به سادگی و بی سر و صدا او را خواهند كشت چنان كه هفتاد نفر از پیامبران بنی اسرائیل را می كشند و آب از آب تكان نمی خورد.

و نیز تشابه كامل سرنوشت خود با یحیی بن زكریا را ذكر می كند كه سر او را نیز


برای یزید می برند در حالیكه در بالای نی و در طشت سخن می گوید چنانكه سر یحیی نبی سخن گفت.


[1] حياة الحسين ج 2/ ص 317 - بحار ج 44/ ص 365.